آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

سلام بابا...

شب شد و باز دوباره پیدا شده ستاره ماه دوباره تابیده روز چی شده ؟ خوابیده تَق تَق تَق ، تَقانه بابا آمد به خانه صدای پا شنیدم از جای خود پریدم سلام بابا ، بفرما ! خسته نباشی بابا بوسۀ داغ و لبخند عطر شکوفه و قند دو دست گرم و خسته پاکت و کیف و بسته سیب و انار ، گلابی شب شده سبز و آبی   ...
31 شهريور 1392

بازی بازی تند تند بازی! 10

بازی بازی تند تند بازی! آب بازی سلام عشقم امروز کلی بهمون خوش گذشت آخه آب بازی کردیم اونم خونه مامانی متنی خونده بودم در باره فواید آب بازی کودکان که در ادامه مطلب آوردم(عکس های این پست برای دوروزه مختلفه آخه یه روز تو خونه داشتیم بازی میکردیم که به دلایلی بازیمون نیمه کاره تموم شد و امروز که رفتیم خونه مامانی ادامه بازی و اونجا انجام دادیم ) اینجا خونه خودمون از فواید آب بازی هرچی بگم کم گفتم برای نشان دادن چه چیزهایی در آب شناورند و چه چیزهایی زیر آب می روند؟ توپ و کاسه و در بطری و یکی از حلقه های برج هوشت و آوردم برات   خونه مامانی کلیه وسایل موجود در آشپزخونه مامانی و  که میتونستیم ...
31 شهريور 1392

بوی مدرسه

باز می آید صدای مدرسه بانگ شادی هوی و های مدرسه مرغ دل پر می زند از اشتیاق در هوای با صفای مدرسه زنگ تفریح است و خوش پیچیده است عطر بازی در فضای مدرسه بوی مهر و مهربانی  میدهد ماه مهر و ابتدای مدرسه از میان خاطرات کودکی می روم تا جای جای مدرسه ناظم مدرسه می گوید : سلام بچه های با وفای مدرسه جایتان در قلب ما ، خوش آمدید پایتان بر چشمهای مدرسه.. یادش بخیر ، پشت دفترای قدمیم مدرسه ؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه : “تعلیم و تعلم عبادت است” یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم..همیشه هم گچ های رنگی زیر دس...
30 شهريور 1392

عشق ما...

عشقم،نفسم تمام بود ونبودم با وجود تو خونه ما پر شده از تکاپو وشادی.خدارو شکر که تو هستی و با بودنت خوشبختی مارو دوچندان کردی.دووووووووستت داریم. برات بگم :امروز بابا افشین خونه بود و کلی با شما بازی کرد و شماهم که عاشق بابا بهت حسابی خوش گذشت. همانطور که تو این عکس میبینی بابا زحمت کشیده و داره بهت ناهار میده و جیگر مامان داری با نی دوغ میخوری (نوش جونت) اصرار داشتی بری بالای صندلی و با کمک بابا افشین تونستی اینکارو بکنی دیگه حالا پایین نمیآی و رو صندلی بلند میشدی و مینشستی فدای تو بشم من گیر دادی دوغ بخوری البته از لای صندلی بعد از ظهری هم من غافل به شما سبد ظرف های ...
30 شهريور 1392

یک تجربه

بازی بازی تند تند بازی 9: ماهیگری چند روز پیش متنی خوندم و خواستم امتحان کنم و نتیجه کار این شد: متن مورد نظر: ماهیگیری این کار به وضعیت هوا بستگی ندارد. فرض کنید به همراه کودکتان به ماهی گیری رفته اید. سبد پر از خوراکی را به همراه سایر وسایل بردارید و بیرون منزل یا در داخل آن، محلّی برای پهن کردن پتو پیدا کنید. وسایلی را که برای ماهی گیری تهیه کرده اید روی آن قرار دهید. آهن ربا را را با نخ به چوب ببندید. وسایل کوچک فلزی را روی پتو بریزید و سپس به کودک اجازه دهید به وسیله آهن ربا، ماهی گیری کند. • کاغذهای رنگی را سنجاق کنید و از کودک بخواهید رنگ خاصی مثلاً، قرمز و یا آبی را با قلاب ماهی گیری صید کند. • اشکال ...
29 شهريور 1392

بازی بازی تند تند بازی! 8

این بازی برای هماهنگی دست و چشم خیلی خوبه البته یکم برای سن شما زوده ولی دیگه چه کنیم مامان کم طاقت نمیونه صبر کنه شما بزرگ بشی و باهات این بازی و انجام بده گفتم امتحان کنم ببینم عکس العملت چیه و چکار میکنی بالای جای صابون و یه شیار ایجاد کردم به اندازه ای که سکه ازش رد بشه و با چندتا سکه دادم دستت (البته اولین سکه رو خودم انداختم که ببینی و یاد بگیری) در تلاش برای انداختن داخل پس از تکرارهای فراوان یکبارتونستی اینکارو بکنی و الآن داری به سکه ای که انداختی در محفظه نگاه میکنی اینجا میخواستی درشو باز کنی و سکه هارو برداری شروع کردی تند و تند تکون دادن جای صابون -انقدر محکم تکون دادی که درش...
28 شهريور 1392

شعرهای ما....

  شعر کودکانه پدربزرگ و مادر بزرگ : پدر بزرگ خوبم همیشه مهربونه وقتی كه پیشم باشه برام كتاب می خونه مادر بزرگ نازم خیلی برام عزیزه هرچی غذا می پزه خوشمزه و لذیذه وقتی با اونها باشم غصه و غم ندارم دنیا برام قشنگه هیچ چیزی كم ندارم. ...
28 شهريور 1392

آرتین و یطری شربت

پسر باهوشم ،دو روزی میشه من و شما به دلیل مریضی زیاد سرحال نیستیم  بمیرم برات یکم بهانه گیر شدی... امروز داشتی بهانه میگرفتی که در یخچال و باز کنم و شما داخل شو نگاه کنی و منم که خودم حال و روزم بهتر از تو نبود تسلیم شدم و با باز شدن در یخچال شما بطری شربت پرتغال و از تو یخچال برداشتی و شروع کردی درشو باز کردن ... در حال بازکرد در بطری درحال چشدن محتوبات بطری اینجوری برات سخت بود در بطری و چشییدی دید بهتره کلاً گذاشتیش تو دهنش اینجا هم  بطری و دادی به من فدات بشم گل ناز و پسر دوست داشتنی من ...
27 شهريور 1392

آرتین من...

  می نویسم سرشار از عشق برای تویی که همیشه تنها مخاطب خاص دل نوشته های منی... برای تو که بخوانی و بدانی دوست داشتنت در من بی انتهاست...       این روزهای ما پر شده از بازی و سرگرمی تو خونه،خدارو شکر که همه چیز آرومه پسر قشنگم قسمت هایی  از شیرین کاریهات و بگم... چند روزه در تلاشی از مبل،تخت ،صندلی ...بالا بری و هر بار که نمیتونی این کارو انجام بدی ناراحت میشی و با من دعوا میکنی که چرا توی مامان میتونی اینکارو بکنی ولی من نی نی نمیتونم. نمیدونم چرا اینقدر عاشق بیرون رفتنی و هر کی تو راه پله رد میشه و صدای پاشو میشنوی اصرار میکنی درو باز کنم و بریم بیرون.بعضی و...
27 شهريور 1392

برای تو.....

  مهربونم،          نازنینم، بهترینم.                     عشقم، امیدم، جونم.                                         با توام ، با تو، دنیای من. میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟! ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم. میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو ب...
24 شهريور 1392